
ما همه ميوه ها و سبزيجات آنها را تغذيه كرده ايم. برآمدگي و كبودي بانداژ. آنها را درست از اشتباه آموخت. در كنفرانس هاي بي پايان والدين و معلم شركت كرد. به آنها يادآوري كرد كه هرگز ، هرگز با غريبه ها صحبت نكنند. سپس ما خوشحال مي شويم كه اين بچه هاي تازه 18 ساله از دبيرستان فارغ التحصيل مي شوند ، تمام وسايل مورد علاقه خود را در ماشين خانوادگي بسته بندي مي كنند و آنها را رها مي كنند و آنها را در بين دنياي غريبه ها به دستگاه هاي خود رها مي كنند. من اكنون به طور رسمي خطرات والدين را تجربه مي كنم: قسمت دوم. به عنوان يك مادر مجرد شاغل با پنج فرزند باورنكردني ، من از اولين تجربه خود با غلتك عاطفي رها كردن سال اول سال زنده ماندم. من اخيراً اولين فرزندم ، اميلي را به دانشگاه ايالتي اوهايو سپرده ام كه قصد دارد مدرك زيست شناسي مولكولي و ژنتيك را دنبال كند. هدف نهايي او تبديل شدن به يك جراح ارتوپدي در زمينه كودكان است — هيچ نگراني در مورد تعيين هدف براي فرزند نوع A من وجود ندارد. من از خودم پرسيدم كه چگونه مي توانم زندگي روزمره را بدون تنها كودكي كه در هر مرحله از تپه ها و دره هاي مادري با من بوده است ، آب و هوا كنم?من در طول كل ماه منتهي به اين روز طولاني انتظار ، با تركيبي از غرور و وحشت پر شده بودم. آيا او بيش از حد بسته بندي كرد? آيا او قصد داشت دوستان خوبي بسازد? (من هميشه به بچه هايم مي گويم شما واقعاً شركتي هستيد كه نگه داريد!) از آنجا كه من بسته هاي خلاء او را در تمام بسته هاي قابل حمل مينياتوري تماشا مي كردم و در حالي كه قبل از عزيمت به مدرسه ، ليست جامع "به دوز" خود را چك مي كرد ، در درب اتاق خواب خود حيرت زده شدم ، شروع كردم به درد بزرگتر در سينه ام. چطور اين روز خيلي سريع رسيد? من از خودم پرسيدم كه چگونه مي توانم زندگي روزمره را بدون تنها كودكي كه در هر مرحله از تپه ها و دره هاي مادري با من بوده است ، آب و هوا كنم? با مشاهده من در درگاه او ، او مي دانست كه من يك "لحظه" والدين دارم ، زيرا من اغلب به اميلي مي گويم كه او بايد با من صبور باشد زيرا من از اولين بار تمرين مي كنم. بياييد با آن روبرو شويم ، واقعاً كتابچه راهنماي مالك وجود ندارد
"مادران محروم از خواب يك بسته گرمي از" hospital.Than kfully " (hospital.Than kfully) كه دختر دبيرستان من هالي مايل به تامين حمايت عاطفي (و رانندگي) بود، به خانه ميآوردند و براي مسافتهاي طولاني از شيكاگو تا كلمبوس جمع شدهبودند. ما آهنگهاي مورد علاقه خود را بازي كرديم، در مورد ايدههاي راهاندازي اتاق اميلي صحبت كرديم و به اين موضوع خنديديم." با اين حال، در ذهن من (و در قلب من)، من در حال آماده شدن براي آغوش كشيدن dreaded leen Kenehan و دخترش اميلي Henson در محوطه دانشگاه بوديم، ايالت "اوهايو" با يك حركت فوقالعاده فوقالعاده و يك حركت برنامهريزيشده هماهنگ - در راستاي ايجاد ۷،۰۰۰ دانشجوي تازهوارد و خانوادههاي آنها به خيل خوابگاهها به ما خوشامد گفت. اميلي به سرعت با حركت دانشگاه همكاري كرد تا وسايل او را به اتاقش منتقل كند و ما كار بسيار موثري انجام داديم كه قبل از رسيدن هماتاق جديد او باز شود. با اين حال، تمام مدت، به طور دردناكي آگاه بودم كه ميخواستم او را ترك كنم. اينكه من نميخواهم او تنها يك اتاقخواب (يا صداي آشپزخانه) باشد. اينكه ما نميتوانستيم يك نمايش نت فليكس را تماشا كنيم و يا ناخنهاي خود را در يك لحظه در آخر هفته به دست بياوريم. من سعي كردم كه آن را هم كوتاه و هم مثبت كنم، اما هر دوي ما اشك ميريزيم. خب، بايد اعتراف كنم كه براي يك دقيقه ديگر از راهرو بالا دويدم تا خداحافظي كنم. دختر ديگرم، هالي اين شش ساعت را هم آرام و هم براي مادرش راحت كرد و حتي به من اطمينان داد كه اميلي حالش خوب خواهد بود. (چه زماني افراد ۱۵ ساله اينقدر خردمند ميشوند؟ اين در نهايت تكامل بزرگسالي در رابطه ما بود. من مشاهدات زير را ارائه ميكنم:
براي هر پدر و مادري كه اخيرا در حال انتقال اولين فرزند خود به كالج بودهاست : البته , آنها در كالج هستند … اما آنها هنوز نياز دارند به سرعت پيدا كنند كه اگرچه اميلي آنقدر دور است كه هنوز در تماس روزانه است . من يك محدوديت براي رسيدن به او به طور فعال در يك روز تنظيم كردهام , اما هر وقت كه او نياز به تماس يا تلفن زدن دارد خودم را در دسترس قرار دادهام . من آن را يك مرز سالم مييابم تا به او فضاي بيشتري بدهم , اما وقتي مرا صدا ميزند يا عكسهايي از ماجراهاي يك روزه خود در پرديس دانشگاه به آزمايشگاه chem ميخواند , به شدت لذت ميبرم . من تصور ميكنم كه سفر در يك محوطه وسيع , يك بار كامل و پويايي يك co tedMom LifeSerena ويليامز در مورد متوازن كردن تنيس و گناهكار بودن مادر براي پرواز ( و شكست ) بدون يك neti هميشه فلسفه فرزندپروري را با يك قياس بولينگ توضيح ميدهد . والدين ( و مراقبان ) , مدرسه ابتدايي را از طريق دبيرستان به آنها آموزش ميدهند . به احتمال زياد , توپهاي وحشي زيادي وجود دارند و بعضي قطعات يدكي هم در مسير حركت ميكنند . زماني كه كودك شما وارد كالج ميشود , بايد بيش از چند صاعقه و قطعات يدكي را بدون استفاده زياد از آن سپر قابلاعتماد به بازي بگيرد … اما ما هنوز در صورتي كه به ما نياز دارند در آنجا هستيم . و پس از فارغالتحصيلي از كالج , آنها از بين رفتهاند و آنها در نهايت بازيهاي خودشان را انجام ميدهند و بايد هميشه تلاش كنند تا در فصل جديد score.This جديد خود را باز كنند . اين سه هفته از زمان سقوط كالج ميگذرد , من راههاي جديدي را پيدا ميكنم و زمان زيادي را صرف وقت كردن با بچههاي ديگرم و تكامل روابط فردي مان ميكنم . با پنج بچه در خانهام فكر ميكنم , يك
Purdue Boilermaker ، من قصد دارم يكي از 5 فرزندم را در مادر آلما شركت كنم و ممكن است شانس خود را بدست آورم كه فرزند دوم من ، جان هنري ، روند درخواست كالج را از پاييز آغاز كند. بهشت به من كمك كند ، من مجبورم اين كار را دوباره در كمتر از يك سال انجام دهم. با اين حال, اين اطراف, من قصد دارم به ترس تكيه دهم و اين واقعيت را با تغيير در آغوش بگيرم, در اين ماجراجويي ديوانه وار به نام پدر و مادر آغاز مي شود. كاتلين كنهان هنسون يكي از NBC News BETTER و بنيانگذار و مديرعامل آژانس H5 است, روابط عمومي برنده جوايز و يك شركت بازاريابي يكپارچه مستقر در شيكاگو. او مادر پنج فرزند 18-9 ساله است و اخيراً در كتاب جديد مهرباني در رهبري به نمايش گذاشته شده است (هاسكينز گي, 2018)بسياري از داستان ها در مورد مادر بودن مادر چگونه رئيس بودن من را به يك مادر بهتر تبديل مي كند 3 چيزهايي كه مادران نيازي به نگراني در هنگام بازگشت به محل كار ندارند. چه چيزي دوست دارد از الكل در دنياي "مادر شراب" خودداري كنيد — در اينجا نحوه حل آن مي خواهيد نكات بيشتري مانند اينها را بخواهيد? NBC News BETTER وسواس يافتن راههاي آسان تر ، سالم تر و باهوش تر براي زندگي را دارد. براي خبرنامه ما ثبت نام كنيد و ما را در فيس بوك ، توييتر و اينستاگرام دنبال كنيد.
منبع