Al در مورد پدري: رابطه شما ممكن است تغيير كند … اما در هسته

اين وبلاگ براي انتشار مطالب خيلي خوب و تصادفي افتتاح شده است

Al در مورد پدري: رابطه شما ممكن است تغيير كند … اما در هسته

۱۱ بازديد
Al در مورد پدري: رابطه شما ممكن است تغيير كند … اما در هسته

Ahead در مصاحبه‌اي با "ارزش شما" گفت: "شما خيلي زود ياد مي‌گيريد كه هر كودك واقعا متفاوت است" شما خيلي زود ياد مي‌گيريد كه هر كودك واقعا متفاوت است، اما وقتي بزرگ‌تر مي‌شوند و به بزرگسالي مي‌روند، بيشتر آشكار است. و آن‌ها هميشه كودك شما هستند: آن‌ها ممكن است بزرگسالان باشند، و رابطه شما ممكن است به چند روش تغيير كند، اما در مركز اين همان كودك معمولي نيست كه او در چهار سال از مسير سنتي دبيرستان پيروي نمي‌كند، سپس به مدت چهار سال كالج را دنبال مي‌كند، سپس يك كار پيدا مي‌كند. او در پايان سال دوم، هنگامي كه در كالج بود، به [ همسرم ] (همسرم)و من (همسرم)مراجعه كرد و گفت: " مي‌دانيد، بچه‌ها، من فكر نمي‌كنم اين براي من باشد. اما دوست دارم به مدرسه آشپزي بروم." در ابتدا تعجب كرديم، و بعد فكر كردم، "من بايد به اين فكر مي‌كردم" كورتني هميشه دوست داشت آشپزي كند. او نيز به ارائه غذا علاقه داشت. به ياد دارم زماني كه ۶ يا ۷ ساله بود، بيرون مي‌رفت و گل‌هايي را انتخاب مي‌كرد كه plate.It را تزيين كند، مسيري نبود كه ما انتظارش را داشتيم، اما در پايان روز بهتر بود كه آن انتخاب را انتخاب كرد و در آن سرمايه‌گذاري كرد. امروز او يك آشپز موفق در گوگل است، يكي از رستوران‌هاي خود را در شهر مديريت مي‌كند و او هم شركت توليد كننده خود را اداره مي‌كند. از اون ياد گرفتم كه تو بايد به بچه هات گوش بدي. شما آن‌ها را مي‌شناسيد، اما آن‌ها خود را بهترين مي‌دانند و بايد به آن اعتماد كنيد "از چپ به راست: ليلا Roker، دبورا Roberts، آل Roker، Nick Roker و كورتني Roker.Cour tesy از Al ۲۰" ليلا همچنين درس‌هاي خود را در مورد مدرسه به من آموختند. او در يك مدرسه خصوصي فوق‌العاده در منهتن از كودكستان مدرسه راهنمايي شركت كرده بود و خوب كار مي‌كرد. اما او همچنين احساس مي‌كرد كه چيزهاي زيادي وجود دارد

فشارهايخارجيوتنوعزياد.اوبه تجربهدبيرستانديگرينياز داشت.اودرپايانسالتحصيلي متوسطه,دركلاسهشتمبهماآمدوگفتكهمي‌خواهدبهمدرسههنرهاينمايشيبرود.اوبهدراموموسيقيtheater.Honestlyعلاقه‌مندشدهبود ,اولينواكنشاين بود:"نه,شمانمي‌توانيداينكار را بكنيد!"امابعدتبديلشد:اگراوراپايينبياوريم,اوهميشهتعجبخواهدكردكهاگرمندرنيويوركبزرگ شدمومي‌خواستمبرايهنروطراحيبهدبيرستانبروموبهيككاريكاتوريستتبديلشوم.والدينمگفتند:" نه,منشانسرفتنبهيكمدرسهنظاميكاتوليكراداشتموتحصيلاتخوبيداشتمواينكارياستكه منكردم.همه چيزبرايمنخوبشده.امامنهميشهدر اين فكربودمكه "چهمي‌شد اگر,"ومانمي‌خواستيموقتيبامادربزرگفرزند داري,پدربهتريداشتهباشيم,و( دبرا) ومنخيليدربارهاينموضوع صحبت كرديم.ماگفتيم,اگربگوييمنه,اوازمامتنفرخواهدشد .وهي********ضمينيوجودندارهكه بتونهواردبشه.اماليلااين كار را كردوتجربهLaGuardiaواقعاچشمانشراگشود.اوبهتحصيلاتدانشگاهيخودادامهمي‌دهدو دريكدانشگاهدرفرانسهشركتمي‌كند.واودارد انجاممي‌دهد,منفكر مي‌كنم,خيليبهترازآناستكه اوبهيكمدرسهسنتيدرtheرفتهباشد,شمابايدبهآن‌هااجازهدهيدكهانتخاب‌هايخودراانجامدهند"نيك,16Alدرروز27ساله,Nick:39"برخيچالش‌هايآموزشيوتفاوت‌هايديگريدارد[اد.يادداشت:Rokerدربارهپدر و مادر شدنونيكدريكداستانپوششخبري اخيربرايمجلهGuidepostsنوشتهبود,وعدم موفقيتمنمحافظتازاووعدمموفقيتاوبرايشكستاست.امااوروحماجراجوييبسيارماجراجوييدارد,كهازيكage.Whenearly3يا4يادگرفتيم,اومي‌خواستخواهرشرادرتكواندودنبالكند.اودرآنزمانمشكلاتزياديداشتواگربهمنواگذارشدهبود, آنراامتحاننمي‌كرد.ولياواين كار را كرد-وبهايننتيجه رسيدكهgettingسياهاوبهمنياد دادكهبهمنياد ندهد.

اما هيچ محدوديتي در مورد او وجود ندارد - من با بچه‌هاي ديگر هم نخواهم بود، پس نبايد هم با او باشم - و هم چنين ياد مي‌گيرم كه اگر اين چيزي است كه در نهايت اتفاق مي‌افتد، اجازه دهد بچه‌ها شكست بخورند. در اين سن و سالي كه او مي‌توانست در چنين سني به انجام برساند، چنين چالش‌هايي به چشم مي‌خورد، و آن هم با مثال me.For: در پاييز، من قصد دارم در كلاس درس محل تحصيل خود تدريس كنم. و نيك گفت: "بابا، من مي‌خواهم به Oswego بروم!" اين بار عكس‌العمل من اين بود: "عاليه!" اين ممكن است جايي باشد كه مسير او هدايت مي‌شود، و ممكن است اينطور نباشد. اما من نمي‌گويم " نه!"


منبع
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.